جانباز
خرماپزان غروب
بمبها سوت میزنند
خاکریزها وصیت مینویسند
مینها میخندند
مادر از خواب میپرد
و همهی دمپاییها را
به نمکی میبخشد.
آموزش و پرورش
همکلاسی تنبلام معلم شد
همکلاسی زرنگام بساز بفروش
من احمق هنوز ماندهام
« علم بهتر است یا ثروت؟»
سانتی مانتال
«اورهان ولی» عزيز!
نه خواب عشق میبینم
نه خواب استخوان
من شانه به سرم
که درخت های کچل بلوار را
شانه میزنم.
خانکیشی
خدا بیامرز اگر قصاب نبود
فیلسوفی بزرگ میشد
او می گفت:
دنیا پر از گوسفند است.