شش شعر

 

(مدرک)
بعضی ها مدرک گرفته اند
بعضی خریده اند و
بعضی دیگر
آبش را می خورند
متخصص اطفال
وزیر خارجه می شود  و
تاریخ درس می دهد
قهرمان دو و میدانی
رییس فدراسیون فوتبال می شود و
گوش های وزیر اقتصاد
شکسته است
اصلا به من چه مربوط
که علوم آزمایشگاهی خوانده ام و
ادعای شاعری دارم

(عطار)
وقتی حنای ضرب المثل های چند هزار ساله
رنگی ندارد
فقط می توان شوخی را جدی گرفت
باور نمی کنید از عطارها بپرسید
که به خط خوش
پشت ویترین نوشته اند
حنای بی رنگ موجود است

 

(امید)

تنها یک درنا
از میان هزاران پرنده مهاجر
که هزاران سال
مهمان مرداب بوده اند و
نابودشان کردیم
هزاران کیلومتر
کوبیده است و آمده است
تا سوژه ی رسانه ها شود
که جشن گرفته اند و
او را امید نامیده اند
بدون لب هم
می توان نوک خندش (پوزخندش) را
به تماشا نشست
که یعنی این ها نمی دانند
پرنده ی بی جفت
یعنی انقراض !؟

 

(شعر۳)

توی ترافیک خیابان ها
اتاق انتظار درمانگاه
صف نانوایی
لابه لای این همه ازدحام
چگونه خودش را به هنگام می رساند
جناب شعر
(گرینویچ)

یکی به وقت گرینویچ

یکی نیویورک

و دیگری تهران

نیمی از جهان خواب است و

نیمی دیگر

خیال می کند بیدار است 

من منتظرم

شاید کسی بیاید

تا تمام ساعت ها

به وقت آمدنش

تنظیم شود
(دهات)
خسته از دهاتی بودن
گاو و گوسفندها را فروختیم و
شهری شدیم
کلاس رفتیم
تیپ عوض کردیم
روی لهجه ی مان کار کردیم
تازه داشت خوش خوشانمان می شد
که اطلاعات منفجر شد و
 جناب مک لوهان افاضه فرمودند
به دهکده ی جهانی خوش آمدید
شهروند عزیز

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در شعر فرانو ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید