دیدار با شیوا ارسطویی

لای کاغذ گوشت

کچای این ماسه دریا بود؟

کشتی

تیغ شد

عطش!

مگر برای رسیدن چند پا لازم بود؟

میان راه تشنه نبود

هر چه بود آروغ و به جای آدم هی کفش

-سیب-

نقاشی بود لای کاغذ گوشت

یک لحظه عشق هم بود در لقمه‌ای کمان

سوت شبگرد لیز می‌خورد و چیزی نمی‌کشید

سیب آنقدر نقاشی بود که دهانم مزه‌ی کاغذ داد

انگور هم که ته کشید

خواسته بودم گاز بزنم

گوشت این دریا را

ولی آخر

کجای این ماسه دریا بود؟

 

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در دیدار با یک شاعر ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید