سه شعر از اکبر اکسیر

*

اشارات

شير نخوردم ترسيدم تب مالت بگيرم

سبزی نخوردم ترسيدم وبا بگيرم

از ترس گرگ به قصاب پناه بردم

قصاب دستی به پهلويم زد و گفت:

          چقدر لاغر شده ای بوعلی؟

ترسم ريخت خدا را شكر

حالا روز به روز گاو می‌شوم!

*

كروكوديل

شب امتحان جانورشناسی

از ترس خوابم نمی‌برد

مادر كنارم خوابيد، پدر غريد

انواع جانور از لابلای كتاب

          بيرون می‌پريدند:

پستانداران، درندگان، نرم تنان، بندپايان

نزديكی‌هاي صبح صدايی آمد

خيلی ترسيدم

پدر از خزندگان شده بود!

*

قند پهلو

مي گويم چای بياورم ؟

مليحه سكوت می‌كند

و من نمی‌دانم

سكوت علامت رضاست

يا

جواب ابلهان خاموشی‌ست !

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در شعر فرانو ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید