*
اشارات
شير نخوردم ترسيدم تب مالت بگيرم
سبزی نخوردم ترسيدم وبا بگيرم
از ترس گرگ به قصاب پناه بردم
قصاب دستی به پهلويم زد و گفت:
چقدر لاغر شده ای بوعلی؟
ترسم ريخت خدا را شكر
حالا روز به روز گاو میشوم!
*
كروكوديل
شب امتحان جانورشناسی
از ترس خوابم نمیبرد
مادر كنارم خوابيد، پدر غريد
انواع جانور از لابلای كتاب
بيرون میپريدند:
پستانداران، درندگان، نرم تنان، بندپايان
نزديكیهاي صبح صدايی آمد
خيلی ترسيدم
پدر از خزندگان شده بود!
*
قند پهلو
مي گويم چای بياورم ؟
مليحه سكوت میكند
و من نمیدانم
سكوت علامت رضاست
يا
جواب ابلهان خاموشیست !