شعرخوانیهای اشعار شاعران ایرانی از کارمایههای ايرج زهری، منتقد، مترجم، نمايشنامهنويس و مدرس تئاتر است که دیرزمانیست او را به خود مشغول داشته است . در شمارهی قبل دو شعر از شاعر و طنزپرداز متعهد عمران صلاحی و در این شماره نیز دو شعر دیگر از او را با صدای ایرج زهری برایتان میآوریم،
برای آشنایی بیشتر با این هنرمند گرامی متن زیر را از سایت شخصیی او در زیر نقل میکنیم.
http://www.iradjzohari.epage.ir/
دل و جان و تنم هرسه حجاب راه من بودند
تنم دل شد، دلم جان شد، همه گشتهست جانانم
“در طول بیش از چهل سال حضور در پهنهی هنر ایران، با چهرههای درخشانی از هنرمندان: هموطن و خارجی آشنا شدم، دوست گرفتم، هم محبت بسیار و هم دشمنی بیاندازه دیدم. اهل ملاحظهکاری، پارتیبازی و زد و بند نبودم، با هنر راحتالحلقومی و هنرمندان آن میانه نداشتم، به کم راضی نبودم، نهتنها بر دیگران که بر خودم هم سخت میگرفتم و میگیرم. بدون رودربایستی، رک و پوستکنده، نظرم را میگفتم و حاضر بودم، سختترین انتقادها را گوش بگیرم و دربارهاش فکر کنم. طبیعی است که در کار بیاشتباه نبودم. هنر گنج است که بیرنج میسر نمیشود و نقد، ارزیابی و ارزشیابی است.”