از:حمیدرضا رحیمی*
مجموعهای از شعرهای فرهادعابدينی
نشر ثالث – تهران ۱۳۸۶
پژواكِ سرودن، گزيدهای از شعرهای شاعر معاصر فرهاد عابدينی است كه در ۲۷۰ صفحه از سوی نشر ثالث در تهران منتشر شده است. عابدينی پيش از اين، >لحظههای بیتابی- < تحليل و تفسير يك شعر از شاعران معاصر را نيزمنتشر كرده است. شعرهای اين دفتر كه بيش از يكصد و سی شعر است به بخشهايی بنامهای كتاب كوچ پرندهها ۱۵ كتاب آوردگاه ۵۵- كتاب صدای شيربلوط ۹۹-كتاب چهل طاقه ابريشم ۱۴۹- كتاب باران خاطرهها ۱۸۷- كتاب پل عبور من ۱۱۹ كه درواقع نام كتابهايی است كه پيش از اين از او در عرصهی شعر منتشر شدهاند وبه اين اعتبار، كتاب حاضرگزيدهای ازدفترهای پيشين اوست. از نظر زمانی، پژواك سرودن، شعرهای سالهای ۱۳۵۲تا ۱۳۸۲ شاعر را در بر میگيرد. فرهاد عابدينی در شعر، دارای ذهنيتی نيرومند، زبانی فاخر و در پارهای مواضع نزديك به شاملوست (۹۳ و۲۵۷) اما درعين حال بسيار ساده، روان و صميمی است. سبك و سياق عمدتا آزاد و گاه نيمايی است
(۴۳/۴۰/۳۶۰/۳۰/۲۷/۱۹و…)
صدا در طاق ميپيچيد
– پنداری
طنينی بود در كوهی و
– پژواكی
كه قرص زرد خورشيد از نهانگاهش
برون میجست
(پتك ۴۳)
فرهاد عابدينی در بسياری از شعرها، شاعر اندوههای بی پايان وفرصتهای سوخته است:
فرياد میزند
اين آشنای هرشبهی پنجره
اطراق كرده است
اين گربهی ملوس
خود را به پای پنجره میمالد
شايد نوازشی
اما دريغ
آن آشنای هرشبهاش، امشب
با غم
مهمان لحظههای صبوریاش
پيمانه میزند
و يا>زندگی< ص ۳۶- مرغ عشق ۱۰۳- مسير حادثه ۶۹ و… اما در عين حال به آغازی ديگر نيز باور دارد و آنرا دور نمیبيند:
ای مادر نشسته به غربت
ای ابر
اشكی بريز
تا رويشی دوباره كنم آغاز
(رويش ص ۳۳)
به پديدهی كوچ ياران كه نيمی از تن ملك و مردماند، برخلاف برخی ديگر از بزرگواران (۱) نگاهی واقع بينانه وروشن دارد وخلاء ناشی از آنرا در شعر >سبوی بی می< ص ۲۳ بخوبی تصوير میكند:
سلام ای يار
سلام ای مانده در غربت
-جدا از من
سبوی بي میای هستم
كه بی تو هيچ دستی
بر نمیدارد مرا
از گوشهی ميخانهها
– شبها
و باغ خشك پائيزم
كه بی تو برگ وبارم نيست
و يا:
من چه تنديس بدی بودهام اين سی سال
كه به چشمام ديدم
لحظهی هجرت ياران عزيز
و به همگامی شان
هيچ نكوشيدم
و در اين تنگ قفس
كه به مرداب عفن میمانست
به زمين چسبيدم
(تنديس- ص ۸۰)
شاعر، واقعيتهای وجود آدمی را، هرچند كه مشابه و از جنس هم باشند، هر زمان بگونهای ترسيم يا توصيف میكند. شاعر در پيوند باعمر بعنوان پديدهای گذرا و مسائل مترتب برآن، زمانی میگويد:
بنشين بر لب جوی و گذر عمر ببين
كاين اشارت ز جهان گذران ما را بس (۲)
و يا استاد سخن فرمود:
عمر ضايع مكن ايدل كه جهان میگذرد
و يا آن بزرگ كه عمر را در حد مجلسی ديد:
ياران موافق همه از دست شدند
در پای اجل يكان يكان پست شدند
بوديم بيك شراب در مجلس عمر
دوری دو سه پيشتر ز ما مست شدند(۳)
و همين پديده درجهان امروز نيز دغدغهی شاعر است:
با درودی به خانه میآيی و
با بدرودی
خانه را ترك میگويی
ای سازنده
لحظههای عمر من
به جز فاصلهی ميان
اين درود و بدرود نيست (۴)
و نيز ازمنظری ديگر:
آينه هم
در اين چند ساله
چقدر
پير شده است(!۵)
و حالا فرهاد عابدينی كه اين گذر ناگزير را چنين میبيند:
به من آيينهها از رفتن و رفتن
سخن گفتند
و از اندوه ماندنها
فسردنها
و پوسيدن
و من پنداشتم آيينهها
موج غلط دارند
(فريب ص۴۹)
ذهنيت شاعر، ذهنيتی پويا و جستجوگر است حتا اگر صحبت افقهای دست نيافتنی باشد. آرمان، آرزو و هدف، نوعی كمال است، هم از اينروست كه در گذر شنتابان خود، به ايستائی و روزمرگی پشت میكند و راه مالوف را برای حصول به هدف غايی، دنبال میكند:
من در شما چيزی نيافتم
كه مرا سيراب كند(۶( )خلاء-۱۰۷)
افزون بر اين، بهار را در گذر بادهائی كه از جنس بهار نيست، پريشان میبيند(۱۰۷) اما اگر حتا دل را در چهارگوشهی شهر بر چهار صليب آويزان كند، براين باور است كه:
و عشق
قطره
قطره
قطره
از آسمان فرو خواهد چكيد
(آسمان هفتم ص ۱۱۶)
عابدينی سوای اندوه زلالی كه در جان و پيكرهی شعرش جاريست از كشف و ثبت لحظههای شادمانه و زيبا نيز غافل نيست:
دراين سپيده دم مه آلود
اين پرندهی زيبا
– چه خوب میخواند
انگار تو هستی
و شعر حافظ
كه از دهان تو چهچهه میشود
(رويانه -ص ۱۶۸ و نيز نمونههای ديگری در ص ۱۲۳ و ۱۶۴ و ۱۶۶ و…)
فرهاد عابدينی همانگونه كه در اين بررسی مختصر گفته آمد، شاعريست آگاه و مسلط به دقايق شعر امروز، با زبانی استوار و پاكيزه. موضوعات در شعر او، برگرفته از مسائل عاطفی- اجتماعی است كه گاه و بناگزير كه چرائی آن ريشه در ويژگی و بافت شگفت انگيز جامعهی ما دارد، از گذرگاههای كوتاه به مسائل سياسی نيز راه پيدا میكند.
حضورعناصر شعر، از جمله تصوير كه ناشی وحاصل نيروی تخيل است در شعر او چشمگير است. افت و خيزهای زبانی كمتر در شعر او راه دارد و اين شش دفتر، عليرغم تنوع مضمون ومحتوا، از اين منظر، به شعری بلند و يگانه میمانند كه از انسجام كارهای درونی او خبر میدهد. هنوز و همچنان، میشود از كارهای خوب و بسامان اين مجموعه، آثاری برگزيد و نقل كرد. از اين دفتر، باز هم خواهيم خواند.
با آرزوی بهروزی و پيروزی برای همه جانهای شاعرانهای كه، در اين برهوت میتپند.
تا درودی ديگر، بدرود
حميدرضا رحيمی
۱۲ اكتبر۲۰۱۰ لس آنجلس
—————————————-
۱- شاملو- گلشيری
۲- حافظ براساس نسخهی قدسی – ص ۳۶۲
۳- دمی با خيام – علی دشتی
۴- احمد شاملو- آيدا در آينه -۷۸
۵- يك تكه از زمان – كليات آثار حميدرضا رحيمی
۶- آنچه میخواهم نمیبينم/ و آنچه میبينم نمیخواهم- شفيعی كدكنی – دركوچه باغهای نشابور ص ۷۴
*توضیح: حمیدرضا رحیمی از شاعران بسیار پرکار مقیم لسآنجلس است که علاوه بر چندین کتاب شعر دستی نیز در طنز دارد و تا چند وقت پیش مسئولیت صفحهی جوانه را که مخصوص شعر فارسی بود را در اختیار داشت.