رانت
وقتی خیابان به
کاج و اوکالیپتوس
تکیه میدهد
شهر پر میشود از
ریشههایی که
میخورند و
میوه نمیدهند.
نمکی
سالهاست قورباغهها
بیحوصلگی خزر را
تحمل میکنند
ماهیهای کوچولو همبازیهای
جدید را
قوطیهای کنسرو
خیلی شلوغ میکنند
خزر شبها نمیخوابد
« سهمیه »
باران
یک ساعت که میبارد
بامهای فرسوده
ساعتها چکه میکنند
رسم عجیبی است
به تشنگی کاسهها قطره قطره
آب میدهند.
2 Responses to سه شعر از کروب رضایی