در حاشيه‌ی روز

 نوشته: حجت‌الله ربیعی

از مسيرِ دقايق

آهسته رد مي شوی

مبادا كه پيراهنت

به قلابِ خاطره‌ای گير كند

مچاله و تاريك

در غبارِ صندوقچه‌ی سينه

 خودت را نهان می‌كنی

شبيه رازِ نمره‌ی كودكی

در قلبِ گنجه‌ی كتاب‌هاش

.

آن دانه‌ای كه مثلِ ناله‌ای نحيف

در ازدحامِ وحشی جنگل

از خود بيرون خزيده است

و در حصارِ هيولاهای سردر هم

از آسمان گمشده

يك تكه آفتاب می‌خواهد

.

با اين همه هميشه، خراش می‌شوی

فاش می‌شوی

و تيره می‌خشكی

.

ــ تمام دريچه‌ها بسته نيستند ،

اسبی در من هست ،

كه با ساق‌های خونی، تشنه

هَسَك زنان بر خاك

تيرِ خلاص می‌طلبد، اما چشم‌هاش

تا دور دستِ دور

آنجا كه آب بود خيره می‌تازند

من با نگاهِ او

تا خيالِ روشنِ آب پرواز می‌كنم

تمام دريچه‌ها بسته نيستند

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در شعر دیگران ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید