پدید آورندگان: حجت الله ربیعی(ح. باران) و فرشید باقری
چکیده:
همچنان که علوم متعدد به یاری هم میتوانند، برداشت دقیقتری از جهان هستی ارائه دهند؛ هنرها نیز به وسیله در آمیختن بایکدیگر میتوانند، به لایههای ژرفتری از نهاد زیباییشناس بشری دست یابند. از میان هنرها، سینما که از هنرهای مدرن محسوب میشود، در بردارندهی شاخههای متعددی از هنرها میباشد و به واسطهی همین ویژگی از بردرسانهای بالایی در سراسر جهان برخوردار است؛ از دیگر سو رسانهی فرهنگی تاریخ ایران، شعر است. در این مقاله سعی بر آن است که تأثیر هنر سینما بر شعر سهراب سپهری کاوش شود، به همین منظور برخی عناصر و شگردهای سینمایی که در شعر سپهری راه یافتهاند، با نگاهی اجمالی بررسی شده است.
واژگان کلیدی: سینما، سپهری، نما، زاویه دوربین، قاب.
Abstract
As the various branches of sciences co-operate to provide a more vivid understanding of the universe, arts, too, can be contegrated to reveal some deeper (inner) layers of aesthetic faculty of human being. Among arts, cinema (cinematograph), regarded as a modern art. Covers a vast variety of artistic issues. As the result, it bears an extensive media coverage around the world. Meanwhile, poetry is the cultural means of media in Iran history. This paper tends to survey the impact of cinema on Sohrab Sepehri’s poetry. To do so, some cinematographic elements, features and devices (techniques), applied in Sepehri’s poems, were generally surveyed.
Key words: cinema, sepehri, shot, camera angel, Frame.
مقدمه
آدمی برای ارتباط با جهان هستی ناچار است، مهارتهایی را کسب کند. والاترین و کهنترین مهارتهای او کشف زبان است. زبان باعث میشود که انسان هستی را در ساحتهای گوناگون همواره درخود داشته باشد. واژهها به عنوان مفاهیمی که دارای دو بعد صوتی و تصویری هستند، پلهای ارتباطی محکمی میان جهان وعالم معنی، برای انسان بنا میکنند. همواره با شنیدن یک کلمه، تصویری- مستقیم یا به واسطه- از طریق آن واژه در ذهن مجسم میشود، این دو خصلت واژه یعنی صوتی- تصویری بودن آن چون پشت و روی یک سکه از یکدیگر جدا ناپذیرند. در این میان هنرها که خود زبانی دیگر برای بیان مفاهیم درونی انسان به حساب میآیند، جایگاهی والا دارند. همچنان که علوم متعدد به یاری هم میتوانند برداشت دقیقتری از جهان هستی ارائه دهند، هنرها نیز در پرتو آمیختن با یکدیگر میتوانند به لایههای ژرفتری از نهاد زیبایی شناس بشری دست یابند. سینما که از هنرهای مدرن محسوب میشود، در بردارندهی شاخههای متعددی از هنرها میباشد؛ به خاطر همین ویژگی از بردرسانهای بسیاری در جهان برخوردار است. اما ارتباط سینما با ادبیات بیش از هر هنر دیگری است. کلمه و تصویر از این نظر که هر دو پدیدههایی بصری هستند به هم شبیهاند و هر دوی آنها با چشم دیده میشوند(جینکز، 20:1364). با این اوصاف میتوان چنین قلمداد کرد، در جهان سینما که به صورت نماهایی سرشکن شده و هیأت پذیرفته، امکان تأکید بر همهی جزئیات وجود دارد، نما همان آزادی فطری و لاینفک واژهها را در اختیار میگیرد(لوتمن،49:1370). سینما نه تنها در طرح داستانی و شگردهای روایی با ادبیات همخونی و همخوانی دارد، بلکه در توسل به شیوههای بلاغی و در عرصههای معانی و بیان و صناعات بدیعی همسایهی صمیمی ادبیات است. از میان ژانرهای مختلف ادبی، شعر بیش از همه پیرو ایجاز است؛ از سوی دیگر برای کسانی که درطلب سینما هستند، کوته سخنی و ایجاز، دربارهی عرضه تصویری مفاهیم مجرد ومطلق، لازم است (آیزنشتاین، 67:1369).
اورسن ولز دربارهی رسانه سینما میگوید: «به نظر من سینما رسانهای شاعرانه است. من باور ندارم که سینما با نقاشی یا باله رقابت میکند. جنبهی شاعرانهی سینما کلیدی برای گشودن اسرار شعر است. هیچ فیلمی معنایی ندارد مگر آنکه به شعری مجال بروز دهد»(مک براید،54:1364). همان گونه که شعر میتواند اسرار سینما را بگشاید، نگاه سینمایی به تصویرهای شعر نیز میتواند، راهگشای دریافت دیگرگونهایی از شعر و لایههای متعدد آن باشد. در این مقاله سعی بر این است که جلوههای عناصر سینمایی در اشعار سهراب سپهری- که از تصویرپردازترین شاعران معاصر به حساب میآید- بررسی شود. به همین منظور در این جستار همراه با ارائهی توضیحهای مختصری از تکنیکهای سینما، نمونههایی از اشعار سپهری نیز ذکر میشود و سپس به توصیف و تبیین این نمونهها پرداخته خواهد شد.
نما(shot) :همانگونه که یک ساختمان از مصالح و اجزای مختلف ساخته شده است، فیلم نیز قابل تجزیه به اجزای مختلفی است که در کنار هم ساختار فیلم را تشکیل میدهند. نماها در حقیقت در بردارندهی عناصر بصریی هستند که در فاصلهی یک بار روشن و خاموش شدن دوربین، ضبط میشوند. البته میتوان نما را به لحاظ اندازه حد واسط میان قاب(Frame) و سکانس(Sequence) دانست. برای یک نما از حیث طول، میزان متوسطی وجود ندارد؛ به طوریکه میتوان نمایی به کوتاهی یک قاب تهیه کرد. به عبارت دیگر، مقدار فیلمی که هر بار در دوربین جای میگیرد تنها محدودیتی است که در مورد فیلم برداری مداوم یا ظاهراً مداوم یک نما وجود دارد (راس،42:1969). اما به هر حال همچنان که گفته شد، نما برآمده از قاب و وجودآورندهی سکانس است. انواع نما عبارتند از:
نمای بسیار دور یا عمومی(Extreme long shot) : نمای منظرهای دور یا نمایی عمومی صحنههای داخلی که در آن افراد نسبتاً کوچک دیده میشوند.
نمای تعقیبی(Tracking shot) : نمایی که در آن دوربین برای تعقیب موضوع به حرکت در میآید.
نمای خیلی درشت (Extreme close-up): نمایی است که قسمتی از صورت مثل چشم ها، دهان یا دست که پرده را پر میکند.
نمای درشت، نمای نزدیک(Close up): نمایی است که در آن سر و شانهها، پرده را پر میکند .
نمای عمودی یا نمای دور(Long shot) : در این نما بازیگر به صورت تمام قد، پرده را فرامیگیرد (جنیکز،199:1364). اکنون به نمونههایی از اشعار سپهری میپردازیم که حاوی تکنیکهای بالا باشند.
قاب(Frame): کوچکترین جزء بصری ثبت شده بر روی فیلم را قاب میگویند.
چو مار روی تن کوه میخزد راهی./به راه، رهگذری./…/زهر شکاف تنِ کوه/ خزیده بیرون ماری./ به خشم ازپس هر سنگ/ کشیده خنجر خاری(سپهری، 42:1381)
ابرها رفتند./ یک هوای صاف، یک گنجشک، یک پرواز(سپهری،380:1381).
همچنان که میبینیم در مثالهای بالا، هر تصویر به طور جداگانه در ذهن مخاطب قاب بندی میشود. گویی که از مناظر عکاسی شده است. واضح است که وقتی این چند تصویر کنار هم میآیند، نما شکل میگیرد. درمثال اول، نمای یک کوه و در مثال دوم، نمای یک صحنهی بیرونی از نشست و برخاست یک گنجشک.
نما(Shot)
در پس پردهای از گرد و غبار/ نقطهای لرزد از دور سیاه:/ چشم اگر پیش رود، میبیند/ آدمی هست که میپوید راه./ تنش از خستگی افتاده زکار/ بر سر و رویش بنشسته غبار./ شده از تشنگیش خشک گلو./ پای عریانش مجروح ز خار( سپهری،26:1381)
در این مثال نیز شاهد نمای بسیار دوری (Extreme long shot) هستیم که آرام آرام به سوی نمای عمومی (Long shot)، حرکت میکند وبا نمای درشت یا نمای نزدیک(Close up) و سپس نمای خیلی درشت(Extreme close-up) پایان مییابد.
جغد بر کنگرهها میخواند/ لاشخورها سنگین/ از هوا تک تک آیند فرود:/ لاشهای مانده به دشت/ کنده منقار زجا چشمانش/ زیر پیشانی او/ مانده دو گوه کبود(سپهری،28:1381).
دراین نمونه نیز نما از نمای دور یا عمومی(Long shot)، به نمامی درشت یا نزدیک (close up)، حرکت کرده است.
سکانس(Sequence) : بخشی از یک فیلم که معمولاً دارای یک سری وقایع است که از لحاظ مکان و زمان یا هر دو به هم مربوط هستند(جینکز،196:1364.(
آسمان آبی تر/ آب آبی تر/ من در ایوانم، رعنا سرحوض./ رخت میشوید رعنا/ برگها میریزد/…/ زن همسایه در پنجرهاش تور میبافد/ میخواند/ و «ودا» میخوانم، گاهی نیز/ طرح میریزم، سنگی، مرغی، ابری/ آفتابی یکدست/ سارها آمدهاند / تازه لادنها پیدا شدهاند/ من اناری را میکنم دانه/…/ میپرد در چشمم آب انار: اشک میریزم/ مادرم میخندد/ رعنا هم/(سپهری، 1381: 342-344).
این شعر میتواند، مثال بارزی از شباهت با سکانس در سینما باشد. همان طور که میبینیم این شعر از چندین نما ساخته شده است که از لحاظ مکان و زمان به هم مربوطاند.
پس نگاه(Flash Back): ارائهی صحنهای به صورت نمایشی که رویداد یا حادثهای را که در گذشته رخ داده است، نشان میدهد وهدف از آن ایجاد رابطهای است، میان آن واقعه و وقایع جاری فیلم(جینکز، 194:1364).
واسب یادت هست/ سپید بود/ و مثل واژهی پاکی سکوت سبز چمنزار را چرا میکرد/ وبعد قربت رنگین قریههای سر راه/ و بعد تونلها (سپهری،305:1381).
ونیز یادت هست/ وروی ترعهی آرام؟/ در آن مجادلهی زنگدار آب و زمین/ که وقت از پس منشور دیده میشد/ تکان قایق، ذهن تو را تکانی داد(سپهری،314:1381).
ورود به قلمرو آینده(Flash forward): هرگاه بخشی از رویدادها که در ذهن شخصیتها از آینده تجسم میشوند، در فیلم گنجانده شود، فلاش فوروارد به کار رفته است. معمولاً فلاش فوروارد رویاها و تصمیمهای آینده را در بر میگیرد.
خیال میکنم در آبهای جهان قایقی است/ و من- مسافر قایق- هزارها سال است/ سرود زندهی دریانوردهای کهن را/ به گوش روزنههای فصول میخوانم/ وپیش میرانم(سپهری،310:1381)
برای فلاش فوروارد تمامی دو شعر «پیامی در راه» و «پشت دریاها» نمونهی بارزی میباشند.
برش(Cut): به انتقال ناگهانی از یک نما به نمای دیگر که از چسباندن نماهای جداگانهی فیلم به یکدیگر حاصل میشود، در اصطلاح «برش» میگویند(جینکز،1364: 193-194).
در بیداری لحظهها/ پیکرم کنار نهر خروشان لغزید/ مرغی روشن فرود آمد/ و لبخند گیج مرا برچید و پرید/ ابری پیدا شد/ و بخار سرشکم را در شتاب شفافم نوشید/…/ نگاهی به روی نهر خروشان خم شد/ تصویری شکست/ خیالی از هم گسیخت(سپهری،1381: 133-134)
نمونههای دیگر را میتوان در اکثر سطرهای منظومهی «صدای پای آب» یافت. لازم به ذکر است که مثالهای مربوط به بخش نماها و سکانسها هر کدام به طور طبیعی، حاوی برشهای متعدد است.
زاویه دوربینCamera Engle) ) :زاویه بین دوربین و موضوع را که دارای دو نوع زاویهی سر بالا (Low angle) و زاویهی سرپایین(How angel) میباشد، زاویه دوربین میخوانند(جینکز،196:1364(.
در شبی تاریک/…/ یک نفر از صخره های کوه بالا رفت/ و به ناخنهای خون آلود/ روی سنگی کند نقشی را و از آن پس ندیدش هیچ کس دیگر (سپهری،61:1381).
رود از پای صنوبرها تا فرازها میرفت/ دره مهتاب اندود و چنان روشن کوه/که خدا پیدا بود/ در بلندیها ما(سپهری،1381: 333-334).
در این مثالها زاویهای که عدسی دوربین بر روی تصاویر قرار دارد، از پایین به بالا (پایینتر از سطح مستقیم چشم) ویا از بالا به پایین میباشد. روای شعر و نقطهی دید او میتواند، درجایگاه دوربین تصور شود.
زوم(Zoom): عملی که با استفاده از مجموعه عدسیهای متغیر و قابل تنظیم که عدسی زوم نامیده میشوند، انجام میگیرد، زوم کردن نام دارد. این عدسی به فیلمبردار امکان میدهد که از یک نمای زاویهی باز به نمای درشت تغییر وضعیت دهد(جینکز،1364: 196).
در پس پردهای از گرد وغبار/ نقطهای لرزد از دورسیاه:/ چشم اگر پیش رود، میبیند/ آدمی هست که میپوید راه./ تنش از خستگی افتاده زکار/ بر سر و رویش بنشسته غبار./شده از تشنگیش خشک گلو./ پای عریانش مجروح زخار(سپهری،1381: 26).
شاهد هستیم که در این مثال، حرکت از نمای زاویهی باز به نمای درشت، کاملاً حالت زوم و تأکید بر نقطهی نهایی را در خود دارد.
نتیجه: توصیفها و تصویرسازیها درنزد شاعران ایماژیست،