دفترهای شنبه که یک جنگ ادبی با چاشنیی سیاسی بود و تنها توانست سه شماره دوام بیاورد، دستپخت کار جمعیی اعضای یک نشست دوستانه در شنبهها و با ذهنیت تبادل نظر و انتقال دیدگاههای فرهنگی-سیاسی بوده میباشد.
مجید نفیسی
نامه
…………………………………..برای مهدی
دور از من، پیر میشوی
در زیر درختان انبوهی که به “راه فلاسفه”* میرسد
و آن کلبهی چوبی که جنگلبان بازیگوش
………بر فراز درختی کهن ساخته است
و غلغل ِ چشمهی خُردی که با خود حرف میزند
و خش خش ِ برگهایی که زیر پا خُرد میشوند
و مهتابیی بزرگ ِ “شلوس”**
جایی که گوته
گوی ِ سرخ خورشید را تماشا میکرد
و بر ویرانههای کهن میگریست.
من، در بستر خالیی پسرم
در برابر آیینهی بزرگ ِدیواری، خوابیدهام
مه پشت پنجره،
…….“موردِ” پیر را پوشانده است.
آه! در این اتاق، هر چیز دوبار دیده میشود.
اگر به “شلوس” میروی
به مهتابیی بزرگ بیا
و از کنگرهی شرقی به شهر بنگر
آیا از آنجا میتوان “نکار”*** را دید
که همچنان آرام و یکنواخت میگذرد؟
…………………………………………….…. …..۶ مه ۹۵
* میگویند که نیچه و واگنر در آن قدم میزدهاند.
**ارگ قرون وسطایی مشرف به هایدلبرگ
*** نام رودخانهای
پلکهایات به مهر
…………………..فراز آمدند
تاریکی شکست
آسمان سرودن آغازید
ماه سوگوار شد
برکویر اندیشهام
پیامی رویید
یاسی سپید،
بر گلدان چشمات نشاندم
………………………………۷ فوریه ۱۹۹۳