.
اصلا دل از این بیداری نبریده
با این همه لی / لای حرفهایم
خواب روی سرم قند میسابد
کسی از درزهای این دیوار گوشش به من …اویزم را کجا گذاشتهای؟
که همهاش لا اله الا الله یکنفر باید دم گوش این سمعک
ویار دهانت را نداده لگد بزند / گند بزند
اصلا بزند به هر چه کاسه
و توی هر چه کوزه با لا بیاورد – خب بیاورد….
شاهدم که گونی روی سرم و پاهایم خواب میخوردند
ومن روی این مین قول دادم هواییات نکنم
برایت حرفی از سوراخی که مار گرفتم در نیاوردم
که از این بازار تا اولین چار راه دورم نزنی به طبل بیعاری /زد
اما هنوز این دیوار دارد بلند – بلند حاشایت میکند
وقتی پشت این در فقط از ماه ور میزنی
یک نفر دارد کور تاژ شبانهاش را توی الکلِ خیس میدهد
که از این گور به گورهای دیگر پناه بدهد…
خط این سکه را ببندد به پایی که از دست بلند شد تا در هوا بگیرمش
یادت نرود
از شیر این سماور طوری اتش میکشم که فقط جوش به خوردت بدهد