بیژن الهی که متولد تیرماه ۱۳۲۴ بود، عصر سه شنبه ۱۰ آذر (اول دسامبر) بر اثر عارضه قلبی درگذشت.
او که از شمار شاعران موج نو بود، نخستین شعرش را در مجله طرفه و برخی از ترجمههایش را در مجله اندیشه و هنر منتشر کرد.
اسماعیل خویی، شاعر، درباره بیژن الهی به بی بی سی فارسی گفت: “با رفتن او دفتر یک گونه از شعر نیمایی بسته میشود.”
به گفته آقای خویی، “او شاعر نوآوری بود. یک جستجوگر شعر بود و با آنچه داشت هرگز راضی نمیشد. هر راهی که میرفت و هر کاری که میکرد، برای این بود که گونههای شعر خودش را نوتر کند.”
به گفته آقای خویی در اندیشههای آقای الهی دگرگونی هایی ایجاد شده و به عرفان روی آورده بود. اسماعیل خویی همچنین گفت: “او به عالم عشق به معنای عرفانیاش راه یافت و ترجمههای خوبی از شعرهای منصور حلاج ارائه کرد.”
بیژن الهی آثاری از شاعران فرانسوی از جمله “اشراقها” اثر آرتور رمبو و “ساحت جوانی” اثر هانری میشو را ترجمه کرد.
اسماعیل خویی گفت: “او زبان فرانسه را خوب میدانست. قصدش از پژوهش در شعر فرانسه، بیشتر آموختن بود تا ترجمه کردن ولی دید که ترجمه شعر هم زمینهای است برای تمرین سرودن.”
بیژن الهی مدتی همسر غزاله علیزاده، نویسنده، و مدتی همسر ژاله کاظمی، از پيشکسوتان دوبله در ايران، بود.
به گفته آقای خویی، “بیژن الهی و غزاله علیزاده در مدتی که با هم زندگی کردند، از یکدیگر بسیار آموختند.”
آقای الهی جز ترجمه و سرودن شعر، نقاشی هم میکرد.
شعری از بیژن الهی
دورتر، سخت دورتر، يک فلس ِ من به زير صليب افتادهست
آيا روز است؟
از گرمای زياد، نقابهامان را برمیداريم. میرويم
به دور، به آنجا
زير صليب، تخم مرغی نصف میکنيم و به هم میزنيم: به سلامتی
و مرگ، دره را، نفس زنان، نقرهای میسازد
دورتر، صفحه موسيقی، زير صد ناخن مه گرفته زيبا میچرخد
و صدا، همان صداست
آيا روز است؟