این روزها که داستان غل و رنجیر و ترور روشنفکران متعهد در داخل، عاطفهی بیدار جهانیان را خدشهدار میکند بیمناسبت ندیدیم که یادداشت نخستینِِِ ِ احمد شاملو شاعر بلندآوازهی کشورمان را درمقام سردبیر کتاب جمعه که در روزهای پر شور و خون انقلاب نوشته شده است را در رسانه بازگو کنیم.
روزهای سياهی در پيش است. دوران پر ادباری که، گرچه منطقا عمري دراز نمیتواند داشت. از هم اکنون نهاد تيرهی خود را آشکار کرده است و استقرار سلطهی خود را بر زمينهئی از نفی دموکراسی، نفی مليت، و نفی دستاوردهای مدنيت و فرهنگ و هنر میجويد.
اين چنين دورانی به ناگزير پايدار نخواهد ماند، و جبر تاريخ، بدون ترديد آن را زير غلتک سنگين خويش در هم خواهد کوفت. اما نسل ما و نسل آينده، در اين کشاکش اندوهبار، زيانی متحمل خواهد شد که بیگمان سخت کمر شکن خواهد بود. چرا که قشريون مطلق زده هر انديشهی آزادی را دشمن میدارند و کامگاری خود را جز به شرط امحاء مطلق فکر و انديشه غير ممکن میشمارند. پس نخستين هدف نظامی که هم اکنون میکوشد پايههای قدرت خود را به ضرب چماق و دشنه استحکام بخشد و نخستين گامهای خود را با به آتش کشيدن کتابخانهها و هجوم علنی به هستههای فعال هنری و تجاوز آشکار به مراکز فرهنگی کشور بر داشته، کشتار همهی متفکران و آزاد انديشان جامعه است.
اکنون ما در آستانهی توفانی روبنده ايستادهايم. باد نماها نالهکنان به حرکت درآمدهاند و غباری طاعونی از آفاق بر خاسته است. میتوان به دخمههای سکوت پناه برد، زبان در کام و سر در گريبان کشيد تا توفان بیامان بگذرد. اما رسالت تاريخی روشنفکران، پناه امن جستن را تجويز نمیکند. هر فريادی آگاه کننده است، پس از حنجرههای خونين خويش فرياد خواهيم کشيد و حدوث توفان را اعلام خواهيم کرد.
سپاه کفن پوش روشنفکران متعهد در جنگی نابرابر به ميدان آمدهاند. بگذار لطمهئی که بر اينان وارد میآيد نشانهئی هشدار دهنده باشد از هجومی که تمامی دستاوردهای فرهنگی و مدنی خلقهای ساکن اين محدودهی جغرافيايی در معرض آن قرار گرفته است.