باز هم میخواهم از ۲۸ مرداد بنویسم و این بار از سردار بزرگ نهضت ملی ایران دكتر حسین فاطمی . وی در طول حیات پربارش، دوبار مورد سوء قصد قرار گرفت وضاربان هر دو مورد، اكنون در قید حیاتاند و همچنان در فاصلهای دور از هم از اقدام خود مفتخر.امروز قرار نیست در سالگرد سقوط ملیترین دولت ایران وبزرگمردان آن از جمله حسین فاطمی، این جوانترین وزیر امور خارجه و معاون و سخنگوی دولت ملی ایران، به بیوگرافی و درج جملات كلیشهای از تولد پدر و مادر و محلتحصیل بپردازیم كه فاطمی فرزند ملت ایران بود و ایران خاطرهی فرزندان رشید خود را همچنان زنده نگه میدارد و او كه از رشیدترینها بود و به راستی فرزند ملت بود.
دكتر فاطمی مدیرمسؤول روزنامهی باختر امروز، همان كه با افشاگریهای دلیرانهاش فضای سرشار از فساد و فحشای حاكم بر دربار را برای جهانیان ترسیم نمود، یك ژورنالیست متعهدایرانی بود.
دكتر فاطمی، اولین پیشنهاد دهندهی تشكیل جبههی ملی ایران بود كه دستآورد عظیم آن سرافكندهگی استعمار و غارتگران نفتخوار و ایادی داخلی آنان است. دكتر فاطمی، همچنین،نخستین پیشنهاد دهندهی ملی كردن صنعت نفت بود تا ملتی كه به گفتهی حاكمان مزدورش، قدرت ساخت لولهی تفنگ را ندارد، بتواند این سرمایهی عظیم را خود استخراج كند، خود بفروشد واز درآمد آن، نه خاندان حاكمان كه همهی ملت ایران بهرهمند گردند.
دكتر فاطمی، پیشنهاد دهندهی اقتصاد بدون نفت نیز بود تا در جهانی كه همهی راهها به دستور اجانب بر روی ملت ایران بسته شده بود و حتا دولت به اصطلاح سوسیالیستی و مدافعمبارزات خلقهای جهان علیه امپریالیست هم داراییهای آن را مسدود كرده بود، آن ملت برپای خود بایستد و رو به جانب اجانب نیاورد.
دكتر فاطمی، اولین پیشنهاد دهندهی تغییر نظام شاهنشاهی بود، تا آنجا كه با این پیشنهاد علاوه بر لرزش پایههای قدرت حاكمان، همراهان غیر واقعی مصدق را به لرزش درآورد و اینجا بود كه كینهی فاطمی در دل همهی عوامل درگیر از انگلیس و دربار تا همراهان منشعب از اندیشهی
مصدق، رشد پیدا كرد و سرانجام منجر به قتل و شهادتش گردید.
آری، دكتر حسین فاطمی وزیر امور خارجه و سخنگوی دولت ملی مصدق كه جاودانه برای مردماش و استقلال كشورش زیست و در هنگام شهادت فریاد زد: شاه خائن باید بداند كه با كشتنمن، نفرین و لعنت نسلهای آینده نثار او و فامیلاش خواهد بود. من یقین دارم كه صدای ایران این مردم ستمدیده را از شر این ضحاك خونآشام نجات خواهد داد و همانگونه كه با برانكارد به سوی میدان تیر برده میشد، چون نتوانستند به علت ضعف و ناتوانی و تب شدید او را به تیر چوبی اعدام ببندند، در برانكارد به تیر بستند تا آتش قهر و كین خود را از این فرزند ایران خاموش سازند و به گمان خود دیگر خیال بستن سفارت انگلیس در ذهن هیچكس خطور نكند.
آری; فاطمی، سیاوش معاصر بود كه با مبارزه با استبداد و مقابله با استعمار به عنوان دو مؤلفهی ناسیونالیسم اعتقادی خود همهروزه پیگیر این دو پدیدهی شوم بود و شعر زیر چه زیبا شرححال شهادت وی را بیان میدارد. روحاش شاد.
صبحی ست نیمهروشن و مردی پریدهرنگ
بیمار و زار و خسته، ولی با ثبات كوه
گفتند عفو خویش ز درگاه شه بخواه
تا وا رهی ز كشته شدن در پناه او
گفتا كه هرگز این نكنم، به كه جان خویش
بهر وطن سپارم و میرم به راه او
رخصت نمیدهند كه ببندند چشم او
فریاد میكشد كه شه جلاد كشته باد