در فردیس*
چرت میزند
یا فکر میکند
یا هیچکدام؟
با لوچهی آویزان
چشمان به زیر افتاده
شاید
شست پای غایبش را میجوید.
لاغرتر از کوتاهترین جملههایش
-مداد شکستهای در لیوان-
در مرکزصندلی نشسته
پنداری
از تماس پُشتی و بازوها میترسد.
تنهایی او، این “الف” تنها را
اکنون خلاء بزرگ در بر میگیرد
هُرم عظمت یا هالهی تابستان است
گردِ سر این پیامبر
که شکل مداد میشود!
تا چرت زدن را تقلید کند
بیداری او را باور دارم،
تاریخ من است او که شک دارد
کامل باشد واژهای که آنسوی سکوت،
این پیر مرد پسر تاریخ من است
من که عشقم را
در زمزمهی سکوت او سنجیدم…
اکنون دست میکشم به موهایش
چه برف گرمی
نشسته روی سر شاعر!
فردیس،دهکده محل اقامت شاملو
2 Responses to دیدار با (محمد علی سپانلو)