ابن بطوطه در سفرنامهی خود نقل میکند که وقتی درخنسای چین بوده است روزی به دعوت امیر زادهی چین با جمعی از مسلمانان مقیم آن دیار به سیر و گشتی بر روی رودخانهی بزرگ چین رفته بودند . سیاح مغربی مینویسد تعداد زیادی قایقهای مزین به نقوش رنگارنگ بر پهنای رود بزرگ گسترده بودند و سرنشینان به سوی
قایقهای یکدیگر نارنج و لیمو پرتاب میکردند ، و
گروهی از خنیا گران آوازهایی به زبانهای مختلف از جمله چینی و عربی و فارسی میخواندند . ابن بطوطه مینویسد در قایقی یک گروه ” مطربان ” شعری را به فارسی میخواندند که امیرزادهی چینی را سخت خوش آمد و فرمود که چند بارتکرار کنند چنان که او – ابن بطوطه – با آن که زبان فارسی نمیدانست از دهانشان فرا گرفت و در سفرنامهی خود ثبت کرد . او اضافه میکند که امیرزاده در پایان گشت رودخانه آن ” مطربان ” را شب نیز به کاخ امیر فراخواند که آنان درآن جا نیز آوازهای استثنایی و ” عجیب ” دیگری اجرا کردند و همگان را به شگفتی وا داشتند. شعری که ابن بطوطه از دهان آوازخوانهای ایرانی برگرفته و در سفرنامهاش آورده است به علت خطاهای نوشتاری در کلمات فارسی تا قرنها قابل خواندن نبود تا این که علامه محمد قزوینی راز آن را گشود و دانست بیت زیر از طیبات سعدی بوده است :
گروهی از خنیا گران آوازهایی به زبانهای مختلف از جمله چینی و عربی و فارسی میخواندند . ابن بطوطه مینویسد در قایقی یک گروه ” مطربان ” شعری را به فارسی میخواندند که امیرزادهی چینی را سخت خوش آمد و فرمود که چند بارتکرار کنند چنان که او – ابن بطوطه – با آن که زبان فارسی نمیدانست از دهانشان فرا گرفت و در سفرنامهی خود ثبت کرد . او اضافه میکند که امیرزاده در پایان گشت رودخانه آن ” مطربان ” را شب نیز به کاخ امیر فراخواند که آنان درآن جا نیز آوازهای استثنایی و ” عجیب ” دیگری اجرا کردند و همگان را به شگفتی وا داشتند. شعری که ابن بطوطه از دهان آوازخوانهای ایرانی برگرفته و در سفرنامهاش آورده است به علت خطاهای نوشتاری در کلمات فارسی تا قرنها قابل خواندن نبود تا این که علامه محمد قزوینی راز آن را گشود و دانست بیت زیر از طیبات سعدی بوده است :
تا دل به مهرت دادهام ، در بحر فکر افتادهام
چون در نمازاستادهام، گویی به محراب اندری
از زمان کشف آن علامهی بزرگ تمام توجه اهل تحقیق و از جمله آقای دکتر محمد علی موحد مترجم سفرنامه ( رحله ) معطوف به سعدی و ابراز شگفتی از شهرت عظیم او در چین در کوتاه مدتی پس از مرگ آن شاعر بزرگ بوده است . اما باید گفته شود که اولا دو بار حضور ابن بطوطه در شیراز میان زمان سعدی و حافظ و
توصیف دقیق او از مدفن سعدی که در آن روزگار تفرجگاه اهل شهر بوده است و خود سیاح عرب نیز روزی را در آن جا سپری کرده بود ، و ثانیا وجود چندین خانقاه و مدرسهی فارسی زبان در چین همان زمان ( به شهادت جوامع التواریخ رشیدی ) نباید موجب تعجب محققان از شهرت شاعر و نویسندهی بزرگی بوده باشد که حتی کاتبان عرب هم زمان او نیز که فارسی نمیدانسته اند آثار او را چون ورق زر میبردند ، مثل گلستان به خط یاقوت مستعصمی که به عبارتی دوازده سال پس از تکمیل گلستان کتابت شده بود و امیدواریم هرگز ( سابقی )
در کتابخانهی سلطنتی ( سابق ) نباشد !
باری ، شگفتی روایت ابن بطوطه را باید در جای دیگری و در اجرای آواز آن “مطربان” و قید آن صفت ” شگفت ” جستجو کرد که امیر زادهی چینی و سیاح مغربی را که هر دو فارسی نمی دانسته اند مسحور کرده بود .
اهل راستین موسیقی شعر را در حقیقت محملی برای آواز میدانند و خوانندگان بزرگ معمولا کلمات را گنگ و زیر لب ادا میکنند که شعر بر آواز غالب نشود ، و اگر چنین نبود ما از ترانهای ژاپنی که حتی یک کلمهی آن را نمیفهمیم چگونه لذت میبردیم ؟ . دقت در ابیات دیگر غزلی که ابن بطوطه فقط یک بیت آن را ثبت کرده است نشان میدهد که اساسا خود غزل سعدی هوشیارانه به مناسبت حضور آن گروه موسیقی در چین انتخاب شده بود ، شعری با عناصر چینی از شاعری نام آشنا در آن دیار :
نشنیدهام کاندر (ختن ) ، با صورتی چندین فتن
هرگز نباشد در چمن، سروی بدین خوش منظری
صورتگر زیبای ( چین )، گو صورت رویش ببین
یا صورتی بر کش چنین ، یا توبه ( صورتگری )
که اشارات ختن ، چین و صورتگری – که چین به آن شهره بوده است – این نکته را مسلم میدارد . به نظرمیرسد آن ” مطربان ” گروهی از حافظان گنج آوارهی ما بودهاند که به علت عدم ابزار نوشتاری لاجرم آن را سینه به سینه با خود حمل میکرده اند ، و تصویری که سیاح مغربی از آن قایقها با آن نقش و نگارهای بدیع و پرتاب گل و نارنج و لیمو توسط بلم نشینان ارائه میدهد همه نشان از یک جشنوارهی بزرگ در مهمترین
شهر آن روزگار شرق دور دارد .
سیاح عرب از چند و چون احوال آن ” مطربان ” عجم چیزی نمیگوید و روشن نیست که آنها چهگونه در آنجا بودهاند ، اما میدانیم که یک قرن بعد اگر موسیقیدان نامی عبدالقادر مراغی نیز از زندان تیمور لنگ نگریخته بود چون آن سه تن آشنایش به جرم تغنی سرش به باد رفته بود . پس آیا درستتر نیست که به رغم مترجم سفرنامهی ابن بطوطه ، سعدی بزرگ را از چنین اعتباری بی نیاز بدانیم و از شور و نوایی یاد کنیم که آن مطربان آوارهی ناشناس هفتدقرن پیش در امپراتوری چین به پا کرده بودند ، مردانی که طبق گزارش یک جهانگرد تونسی قدیمترین گروه ثبت شده از تاریخ تلخ آوارگی هنر موسیقی سرزمین ما بودهاند ، مردانی که یاد کردشان هم غرور میآفریند و هم غمی جانکاه .
اردیبهشت ۸۹ – محسن صبا
*