ما چتر می‌شویم

کلید را می‌زنم
برق از سرم ‌می‌پرد
در شهر ممنوع پرواز
جایی برای پریدن نمانده است
پس من می‌مانم و کمی حضور آبکی‌ی رود
رودی که می‌رود به درد حوض شدن نمی‌خورد
ما بیش‌تر به نام نامی‌ی باران
چتر می‌شویم
تا هم سیخ تر نشود هم کباب
تا کباب حاضر شود
ما حاضریم سماق بمکیم
مطلوب است رابطه‌ی سیخ با میخ
“برسرش هر چه بیش‌تر کوبند
پا فشاریش بیش‌تر گردد”*
این پا نه می‌رود ونه می‌ایستد
برای ایستادگی پایی لاز‌م نیست
اخلاق این کوچه‌ست
که به پای راه بپیچد
“حتی اگر شب و روز
بر ما گلوله بارد”*
گلوله‌ای که آب می‌شود
تنها قلب زمستان را نشانه می‌رود
گلاب به روی‌ مبارک
فرقی نمی‌کند که محصول قمصرست یا کاشان
مثل سهراب نیست
که بیش‌تر اهل قلم‌ست تا اهل کاشان
و درختانش
از جنس نازکِ آب‌اند
باید به آب زد دلی را که می‌لرزد
من از باختن نمی‌ترسم
اهالی‌ی این آبادی
…………………خودباخته‌اند
می ماه ۲۰۱۰ روزویل کالیفرنیا

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در شعر ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید