عبيد زاكاني را گفتند اسلام را چگونه ديدي
گفت دين عجيبي است..چون در آن وارد شوی سر آلتت را ببرند و چون خارج شوي سر خودت را.
مطلب بالا را مطمعناً شنیده بودی، ولی مطلب پایین را نه!
واعظی بر منبر میگفت که هر که نام آدم و حوا نوشته در خانه آویزد شیطان بدان خانه درنیاید. طلحک از پای منبر برخاست و گفت: مولانا شیطان در بهشت در جوار خدا به نزد ایشان رفت و بفریفت چگونه میشود که در خانه ما از اسم ایشان پرهیز کند؟
این طرح هم از «مانا جانِ نیستانی» است به اسم (سهم ما از المپیک) البته کمی قدیمیست
میگویند : شخصی بیابانگرد به دیدار فرعون میرفت . در راه به برکهای رسید که از آبی مانده پُر بود. مرد قدری از آن آب مانده نوشید و با خود اندیشید که ، بد نیست دلوی از این آب گوار نیز برای فرعون بزرگ هدیه برم. به پیش فرعون که رسید با احترام آب را به عنوان هدیه به پیش برد……..
در بازگشت فرعون به ملازمان دستور داد که نگذارند مرد بیابانی ازکنار فرات گذر کند مبادا که آن آب فراوان و گوارا را ببیند و خجالت زده شود…….ا
One Response to درهم و برهم