با دست بسته نمی‌شود كاری كرد…

.
شعری ازشاعر نام‌آور ایران شمس لنگرودی در ارتباط با حرکت حق‌طلبانه‌ی مردم ایران . نقل از سایت شخصی‌ وی
.

حتما سراسر شب صدامان مي‌كردي

اما عزيز دلم

زندگان

قادر نيستند كه صداي تو را بشنوند

حتما سراسر شب

بر دريچه سنگين‌ات كوفتي

و ما فقط صداي ريزش باراني را مي‌شنيديم

كه بر گل نامرئي مي‌باريد

و بويي غريب

از گل‌هايي ناشناخته در شب مي‌پيچيد

با دست بسته نمي‌شود كاري كرد

شب چسبنده دست و دهانمان را فرو مي‌بندد

و آنچه كه مي‌بيني روياهاي ماست

كه مثل مه‌اي برمي‌خيزد

بر سنگت فرو مي‌ريزد

با دست بسته نمي‌شود كاري كرد

اما هيچ‌كس را توان بستن روياهايمان نيست

روياهايي كه نيمه‌شبان قدم به خيابان مي‌گذارند

در تلالوي پنهان خويش يكديگر را مي‌شناسند

از ديداري در سپيده فردا سخن مي‌گويند.


درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در شعر دیگران ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید