شناسنامه ۲۸

شناسنامه‌ی ۲۸‌ام حاصل دیداری‌ست دوباره با ( عمر چون خانه‌ی در کوفته‌ای‌ست – تا کی از ره برسد دربان‌اش) یک‌بیتی‌ای سروده‌ی هزار سال پیش‌ام وقتی که شانزده‌سالگی انتهای جهان بود. گاهی که دیروزها به سراغ آدم می‌آید و آن جوانک قدیمی را پیدا نمی‌کند حکایت‌ها می‌شود، مثل این!.
.
شناسنامه‌ ۲۸
.
خانه‌ام را به خاطر دارد
و خوب می‌داند که “کوبه‌ی خبر”*
……………………… کجاست
یک‌بار هم
تا رخوت کش‌دار بیمارستان
…………….. . همراه‌ام شد

شناسنامه‌ام اما
………………….در دسترس نبود
وگر نه “دربان خسته”*
به انتظار
…………….. بی‌تابی می‌کند

*اشاره به شعری از شاملوی بزرگ

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در شعر شناسنامه ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید