از محسن مخملباف تا مسیح علی‌نژاد

ئ
                                    بصیر نصیبی

از بصیر نصیبی:

چندی است در فضایی که مجازی نامیده شده دوم خردادی‌ها وشیفتگان خاتمی وباندش بعد از خروج از ج. ا نه فقط می‎خواهند به همه بقبولانند که دیگر با باند خاتمی مرتبط نیستند بلکه از کلیت نظام عبور کرده‌اند خوب تا این جا قضیه برای ما تازگی ندارد تا شگفت‌زده‌مان کند بی‌سابقه هم نبوده که هیچ، نمونه‌های بسیاری داشته است.
مسیح علی‌نژاد هم یکی از این تازه از راه رسیده‌هاست، مشهورترین اینان محسن مخملباف وخانواده نابغه (همه افراد خانواده از پسر، کوچکه تا دختر بزرگه حتا همسردوم همه سینماگر،زاده شدند!)اش بودند در آن سال‎ها که این موجود به تازگی دکان صادرات فرهنگی/ سینمای‎اش را گشوده بود جمعی از ماراهم به نوعی رنگ کرده بود البته دستش خیلی زود باز شد اما دکان رنگ رزی اقا محسن پر رونق شد. چون ما چندین مطلب و مصاحبه وبحث در این مورد داریم برای این که سخن بدرازا نکشد از تکرار آن‌ها مارا معاف کنید. اگر کنجکاو هستید در وب‌سایت ما ،در فیس بوک ما، ودرکتاب «راه کن از قندهار می‎گذرد» نحوه تغیر روش حزب الهی سابق که حالا ادای سینماگر مترقی را در می‎اورد را شکافته‌ایم، مسیح هم که آمد اولش موهایش را زیر کلاه جمع می‌کرد. مدتی هم حامی بخش خوب نظام بود . اصلاح طلب‌های خارج از کشور به خصوص چپ‌گرایان اصلاح طلب شده نظیر رضا علامه‌زاده خیلی لی لی به لالایش گذاشتند. وقتی علامه‌زاده دکانی به اسم تلویزیون «ایران ندا »را خواست علم کند یک هیات امنا درست کرد که این خانم هم که می‌خواست سری تو سرها در بیاورد عضو هیات امنای دکان علامه‌زاده شد. آقا رضا هم مطلبی ستایش‌انگیر بر وصف جمال وکمال خانم کارسازی کرد. اما اساس این دکان رضا انقدر سست بنیان بود که با یک مطلب من که قصد وهدف رضا را بر ملا کرد درش تخته شد وهیات امنا هم غیب‌شان زد . همان‌گونه که مسیح علی‌نژاد کلاه از سر برداشت وموهای سرش را عیان کرد یک شاخه گل را هم لای موهای پرپشت‌اش جا داد. مخملباف هم کاپشن چریکی را در اورد که هیچ یک پاپیون به پیراهنش چسباند و شد متحول و امروزی و باب میل فستیوال‌های کن وسلوقون و بقیه….مسیح هم سایت و صفحه‌های رادیو تلویزیون‌های فارسی‌زبان را قبضه کرده است. مخملباف قدیمی‌تراست وعمده فعالیتش زمانی بود که هنوز فیس بوک و تلگرام و ایستاگرام وبقیه باب نشده بود و یا اصلا وجود نداشتند. خوب زمان بیش‌تری نیاز بود تا برای ایشان جا باز کنند. در این راه یعنی قبولاندن مخملباف و خانواده‌اش به ایرانیان برون مرزی که ان زمان هنوز پناهنده سیاسی محسوب می‌شدند جناح خوب جمهوری اسلامی سخت به تکاپو افتاده بود بهمن مقصودلو ونظایرش که دلالی سینمای ج. الف را پذیرفته بودند ورادیو تلویزیون‌های لوس‌آنجلسی و وسایل ارتباط جمعی فارسی زبان مربوط به دول غربی خیلی مایه گذاشتند تا برای محسن‌خان حزب‎الهی دوآتشه موقعیت بسازند البته در نوار ویدئویی که در باره مخملباف ساخته شد تا انجا که یادم مانده تنها پرویز صیاد است که موضع قاطع وروشن دارد و ماهیت این موجود را شفاف می‌کند، شهره آغداشلو هم یکی از شرکت‌کنندگان در بحث است خیلی انرژی مصرف کرد تا مخملباف را پاک ومنزه جلوه دهد ( هنوز دست خودش کامل رو نشده بود). اما مخملباف را هنوز نظام داعشی نیاز داشت مهم نبود که به ظاهر با نظامش که پوست و گوشتش از اوست قهر کرده بود می‌توانست با کنترل از راه دور هنوز خادم کلیت نظام باشد. درحرکت‌هایی که بعد از انتصابات زیر عنوان انتخابات شکل گرفت ومنجر به روی کار آمدن احمدی‌نژاد شد مخملباف در به انحراف کشیدن ان حرکت وتبدیل ان به دعوای دو باند حکومتی (اصول‎گرا، اصلاح طلب)که در همه جنایت‌های نظام دست داشتند نقش اساسی داشت پایگاهش پاریس بود و عباس بختیاری که به ظاهر کانون فرهنگی داشت (معروف به عباس پاسبان) هم وردست مخملباف بود. اما بعد از حذف کروبی وموسوی ماموریت مخملباف هم ناتمام ماند واو هم دست بدامن اسرائیل یا بقول خودش صیهونیست‌های البته سابق شد. دیگر مسایل را خودتان بهتر از من می‌دانید. اما جنبش دی‌ماه ضربه‌ای جبران ناپذیر به دکان اصلاح طلبان زد فیلم‌های صادراتی از رونق افتاد، گروه‌های موسیقی‌ای که وزارت ارشاد زیر نام بنیاد فارابی ارسال می‌کرد. دیگر انعکاس سابق را ندارد. نقش کارگران در این قیام برجسته بود، سپیده قلیان واسماعیل بخشی دو کارگر مبارز وآشتی‌ناپذیر هم اکنون در چنگال این نظام خونخوار وناانسان اسیرند. در همین فضا هست که یک باره مسیح علی‌نژاد می‌شود تنها ناجی ۸۵ ملیون ایرانی اسیر، چه بسا فیفا هم درهای ورزشگاه‌ها را به روی زنان بگشاید ( چرا فیفا در این ۴۰ سال اقدام جدی برای مقابله با نظام داعشی نکرد که مقرات بین‌المللی را مرتب زیر پا می‎گذاشت حالا و ناگهان جدی و پی‌گیر شده است!) چه بسا این حاتم بخشی نظام هم به حساب مسیح علی‌نژاد واریز شود. کسی هم نیست سئوال کند چند سال پیش که جعفر پناهی از دوم خردادی‌هایی که الان دوران سکوت را می‌گذاراند با مدیران فستیوال‌ها زد و بند کرد تا در ازای جوایزی که فستیوال‌ها به افساید (فیلم ضعیف پناهی) اهدا می‌کنند زنان هم در ورزشگاه‌ها فوتبال تماشا کنند. اما همین امتیاز قطره چکانی به زنان فوتبال‌دوست هم تا همین امروز به انجام نرسیده است.در نمایشات مسخره انتصابات هم طی این سال‌ها مرتب به زنان قول می‌دهند که بزودی درهای ورزشگاه‎ها روی‌شان گشوده می‎شود والبته زمانی نمی‌گذرد که مشتاقان ومقامات محترم این وعده را هم مثل هزاران وعده انجام نشده دیگر از یاد می‌برند. خلاصه کنم من و ما منکر این نیستیم که ممکن است برخی از انسان‌ها با گذشت زمان وبه تدریج در درون‌شان تحول مثبت رخ دهد. در ان‌ها که اسیر ایدئولوژی به خصوص نوع مذهبی‌اش هستند تجربه نشان داده تحول همه جانبه امر آسانی نیست می‌شود گفت ناممکن است. آنچه در این شرایط متداول شده فرصت‎طلبی ونان‌خوری به نرخ روز است که زیر عنوان تحول بیان می‌شود. نظام ناانسان کنونی یک دیکتاتوری کلاسیک نیست که بهر حال ضوابطی داشته باشد .یک دیکتاتوری مافیایی ادمخوار وخرافاتی، ضد انسان، دزد وغارتگر و ضد زن و پیرو فرامین پوسیده ۱۴۰۰ سال پیش است. کسی که دراین سیستم حکومتی مدارج ترقی در پست‌های دولتی را طی میکند باید سابقه‌اش با ذات این نظام همخوانی داشته باشد قتل و ادمکشی در این نظام خود یک امتیاز است ( مگر شهردار محترم تهرا ن همسرش را به قتل نرسانید وخیلی زود هم تبرئه نشد؟) باید به کسانی در بافت این حکومت بوده‌اند به خارج اماده‌اند و ادعا می‌کنند متحول شده‌اند با احتیاط نزدیک شد. فرقی نمی‌کند با کدام باند رژیم نزدیک بوده‌اند، آلودگی باند خاتمی از باندهای دیگر بیش‌تر نباشد کمتر نیست. ما که چندین سال تجربه ازاین دست را پشت سر گذاشته‌ایم دیده‌ایم که این‌ها ادعاهایشان پوچ و بی‌معنا بود وقتی ماموریت‌شان انجام شد ماسک از چهره برداشتند. یادتان بیاورم اکبرپونز را که بخشی از اپوزیسیون را هم همراه خود کرد برایش شعر سرودند، کلید طلایی شهرها را به او اهدا کردند. حتا هالیوود به افتخار این موجود کثیف و فاسد میهمانی داد عاقبت چه شد؟ این‌جا جا خوش کرد پول مفت می‎گیرد وبرای بقای نظام کار می‌کند یا شیرین عبادی این خانم وکیل کم سواد چگونه شایسته جایزه صلح نوبل شد؟ کدام قدم مثبت را برای احقاق حقوق هزاران انسانی که اسیر این ناانسان‌ها بوده‌ا ند برداشت؟
حالا خانم مسیح علی‌نژاد هم خارج از حیطه تسلط آخوندها تشریف دارند خوب قاعدتا باید تقاضای پناهندگی داده باشند یا جز خواص هستند ونیازی به این امور ندارند. چطور به سرعت برنامه در رادیو تلویزیون‌های غربی گرفتند؟ این فضولی‌ها هم بما نیامده اما چطور صدای اعتراض ما شدند؟ یعنی ۴۰ سال ما نتوانستیم شخصی شایسته را بیابیم؟ آقای گنجی هم چند سال سمت رهبری را خودش به خودش واگذار کرده بود، همچنین شیرین عبادی.
ایا نباید بپذیریم که کم کاری، بی‌توجهی پراکندگی و بی‌برنامه گی، هدر دادن فرصت‌ها، رفت و امد پناهندگان پشیمان به ج.ا خود امکانی شد تا گنجی‌ها، شیرین عبادی‌ها ومسیح علی‌نژادها رشد کنند؟

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در مقاله ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.