نگاه پانته‌آ گلپر بر شعری از مظاهر شهامت


            مظاهر شهامت

نه تفنگ
نه گلوله
خود واقعیت شلیک هستم
بو کن استعاره مرا
که در هر جانب
شبیه خون می‌چکم

درودها استاد شهامت گرامی.
در مورد این پنج خط میشود نوشت و نوشت و بسیارها چرا که از شکل شعر در تقابل عینیت پیش رو تا مغز استخوان رسوخ میکند؛ گویی سروده از خود حقیقت حقیقی‌تر بوده از شکاف حقیقت سر باز می‌کند. که شاعر حتی خود اشیاء را پس می‌زند تا مخاطب را متوجه چیزی کند که از استعاره هم بی‌نیاز است.
-در حقیقت استعاره اینجا واژه‌ای گمراه‌کننده است که در وجه متضاد خودش به کار رفته و تنها کلمه‌ایست که به مانند بو به قصد شاعرانگی آمده است-
شاعر در پی واژه‌پردازی نیست که در مواجهه با عینیت پیش رویی که از رگ گردن به او نزدیک‌تر است و به شکل حقیقتی تلخ در او و جا به جای تمام محیطش رسوخ کرده است، مخاطب را به غوطه خوردن یا درآمیختن با حقیقت کتمان نکردنی و جاری- از طریق حسی ثانوی و آنی دوم- دعوت می‌کند. در حقیقت دیدن لمس کردن ( در پس چکیدن یا تراوش ) و بوییدن در تقابل با شلیک سه گانه ی بسیار پر مفهومی ساخته‌اند که عینیت را به تمامی برسانند .
در روساخت هر سه واژه‌ی شلیک، استعاره و شبیه بسیار تناسب آوایی خوبی به لحاظ حروف س و ش و با چ در چکیدن پیدا کرده‌اند.

پانته آگلپر

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در نقد شعر ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.