” گزارش “

نوشته‌ی: مهدی وزیربانی


             مهدی وزیربانی

حمّالان پوچی
مرزهای دشوار تحمل را شکستند.
تکبیر برادران!

همسرایان وحدت
با حنجره‌های بی‌اعتقادی
حماسه‌های ایمان خواندند.
تکبیر برادران!

کودکانِ شکوفه
افسانه‌ی دوزخ را تجربه کردند.
تکبیر برادران!

ما با نگاه ناباور
فاجعه را تاب آورده‌ایم.
هیچ‌کس برادر خطاب‌مان نکرد.
و به تشجیعِ ما تکبیری برنیاورد.

تنهایی را تاب آورده‌ایم و خاموشی را
و در اعماق خاکستر
می‌تپیم.

ـ۱۳۶۳/۹/۱۲

این شعر هرگز در ایران بطور رسمی منتشر نشد و هرگز دستگاه سانسور فرهنگی حاکم جرات تحملش را نداشت این شعر اما به همت انتشارات آرش در شهر استکهلم سوئد به چاپ رسیده است.

عکس ضمیمه‌ی استاتوس احمد شاملو را نشان می‌دهد که آیدا سرکیسیان در حال گرفتن فشار اوست و یکی از زیباترین عکس‌هایی ست که من از غول زیبا احمد شاملو تا بحال دیده‌ام. این روزها که هم دلم گرفته، هم جانم به لبم رسیده چقدر فقدان ابرشاعری شجاع و بزرگ چون احمد شاملو را احساس می‌کنم. ما در همه چیزمان دچار استحاله شده‌ایم. در دوران سخت قحط‌‌‌‌الرجال دچارِ تراژدیِ “رد الرجال” شده‌ایم که نوزاد مفعول‌الحالش می‌شود امثال محمد رضا شفیعی کدکنی که شبه روشنفکران کم‌سواد را ” پالان انداخته ” و سوار می‌شود. او شوخی‌ای بیش نیست که همچنان در ” فلوتِ خودارضایی ” شخصیتی خودش، بی‌مرشد، زیر دوش تصنیف « رای » مفعولی رشید وطواط را می‌خواند و ابلهان الدنگ هم کم نیستند که ” صابون گلنار ” بدست پشت در گرمابه پا به پا می‌شوند تا استاد سماع موزونش نیمه‌کاره نماند. راستی آن دوستانی که مدام ارتجاعات متنی شفیعی را با عکس‌های مبارزان سیاسی از روی نادانی میکس می‌کردند کجا زبان به ماتحت دوخته‌اند که پیدای‌شان نیست!؟ استاد عینکی‌شان نه تنها در تمام طول این چهار دهه بلکه در تمام مدتی که کارمند هنری سیستم حاکمیت بوده است، حتا در یک مورد حتا یک مورد قابل ارائه موضع به نفع مردم و یا دانشجویانی که پاچه‌اش را می‌لیسند نگرفته! همیشه در بزنگاه‌های سیاسی غیبش زده! تفاوت میان تخم و تخمه کدو همین‌جاست که شفیعی مستعد تخمه کدو و تخمه بادمجان بودنش بی‌نهایت است. حالا معلوم شد که ” زنازاده ” اوست که پشت به مردمش کرده و از دگرباش‌بودن مثقالی فروگذار نبوده است نه آن شاعری که کدکنی جان از شدت کینه و با حمایت حکومت آن را با همین لفظ مورد خطاب قرار داده است! نه شفیعی جان، نه جناب «سیم گیر» اخوان ثالث، نه از این خبرها نیست که تو همه را بتوانی فریب دهی و ادای “پری بلنده ” را در بیاوری! خیلی‌ها در متن ادبیات و مطبوعات هستند که پشت پرده‌ی کثیف تو را می‌شناسند و دمت را همیشه گرفته و روی کولت انداخته‌اند. اما با همه‌ی این‌ها یک چیز معلوم است و آن‌که ” شاعر مردم ” حتا دو دهه پس از مرگش هنوز ” ظرته ” بر کله‌ی کارمندان هنری دولت‌ها می‌نوازد و آن‌ها یورتمه می‌دوند تا پشتِ هیچستانِ دوشاخِ اصغر بامیه فروش ….

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در مقاله ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.