ده سال گذشت


بیژن اسدی‌پور- پرویز شاپور و عِمران صلاحی_ کاری از فرانک تورن طراح آمریکایی

سوم اکتبر برابر با ۱۱ مهرماه مصادف است با روزی که عِمران صلاحی ما را ترک کرد و شرش را از سر زورمداران همه‌ی ادوار کم کرد!!!. همان زمان که مردم عادی‌ی کوچه و بازار برای از دست دادن یک یار وفادار به غم نشسته بودند بعضی‌ها از خوشحالی در پوست نمی‌گنجیدند. سفر با عجله‌ی این دوست شاعر و طنز نویس خوش ذوق بیش‌تر به طنز می‎مانست تا واقعیت، این‌که آدمی با این قد و قواره با پای خودش عمودی برود بیمارستان و افقی تحویل فامیل داده شود جای تعجب است.
در آن روزهای سخت و تاریک بیژن اسدی‌پور دوست سالیان عِمران (که در ایران سعی می‌شود که این نام کمتر یادآوری شود) نامه‌ای به او نوشت که در آن زمان در فصل‌نامه بررسی کتاب  آمد و ما هم آن‌را در رسانه آوردیم. در این شماره نیز آن نامه را همراه با شعری از عِمران صلاحی به یاد روشن‌اش تقدیم‌تان می‌کنیم.

شعری از عِمران صلاحی

به زمین و زمان بدهكاریم
هم به این، هم به آن بدهكاریم

به رضا قهوه‌چى كه ریزد چاى
دو عدد استكان بدهكاریم

به على ساربان كه معروف است
شتر كاروان بدهكاریم

شاخى از شاخ‌هاى دیو سفید
به یل سیستان بدهكاریم

مثل فرخ لقا كه دارد خال
به امیرارسلان بدهكاریم

نیست ما را ستاره‌اى، اى دوست
كه به هفت آسمان بدهكاریم

مبلغى هم به بانک كارگران
شعبه طالقان بدهكاریم

این دوتا دیگ را و قالى را
به فلان و فلان بدهكاریم

دو عدد برگ خشک و خالى هم
ما به فصل خزان بدهكاریم

هم به تبریز و مشهد و اهواز
هم به قم و اصفهان بدهكاریم !

به مجلات هفتگى ، چندین
مطلب و داستان بدهكاریم

قلک بچه‌ها به یغما رفت
ما به این كودكان بدهكاریم

مبلغى هم كرایه خانه به این
موجر بدزبان بدهكاریم

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در یادداشت‌های پراکنده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.