دیدار با حامد ابراهیم‌پور

حامد ابراهیم‌پور
حامد ابراهیم پور

آلن دلون لاغر می شد و کتک میخورد حامد ابراهیم‌پور

کنار هم غزل خوردیم و با خودکار رقصیدیم
هوا رفتیم و مثل ابرِ در شلوار رقصیدیم

هوا بد بود…روی چشم‌هامان دود پاشیدند
هوا تاریک شد، در آتش سیگار رقصیدیم

به ما گفتند: ممنوع است، ممنوع است، ممنوع است
به ما گفتند ممنوع است…با اصرار رقصیدیم

زمین خوردیم و روی خاک ،صدها برگ عقب رفتیم
زمین خوردیم و در تاریخ صدها بار رقصیدیم

فعولن فع … تتن تن …فاعلاتُن … تن تکان دادیم
عقب رفتیم و دراین بحر ناهموار رقصیدیم

تکان خوردیم در نُت‌های قرمز رنگ یاسایی
مغول خندید… روی دامن اُترار رقصیدیم

بخارا شعله می‌شد، خون نیشابور نی می ‌زد
عقب رفتیم و روی نیزه‌ی تاتار رقصیدیم

عقب رفتیم : اسکندر میان صور، دف می‌زد
عقب رفتیم و بین آتش و دیوار رقصیدیم

عقب رفتیم :ما را قرمطی خواندند، افتادیم…
خلیفه سکه می‌انداخت، در دربار رقصیدیم

خلیفه دست می‌زد…ماعجم بودیم، کم بودیم
کنار دجله روی خنجر مختار رقصیدیم

غذا خوردیم و با محمود افغان آشتی کردیم
به حکم باد روی پرچم افشار رقصیدیم

دوباره چشم‌های لطفعلی‌خان را درآوردیم
ته فنجان، میان قهو ه‌ی قاجار رقصیدیم

به ما گفتند: مفعولن ! به ما گفتند: مفعولن!
و ما هربار افتادیم…
ما هرباررقصیدیم…
**
جلو رفتیم …
تن‌هامان میان تُنگ جا می‌شد
پریدیم و نوک منقار ماهیخوار رقصیدیم

میان خون و گِل ما را شبیه گربه رقصاندند
هوا کم بود…درحلقوم بوتیمار رقصیدیم

برای شادمانیِ فلان سلطان غزل خواندیم
برای میهمانیِ فلان سردار رقصیدیم

طناب سربه داران را تکان دادیم با لبخند
کلاغانی شدیم و روی چوب دار رقصیدیم

مترسک‌های غمگینی شدیم و درکنار هم
برای شادی چشمان گندمزار رقصیدیم…

(از مجموعه شعر :آلن دلون لاغر می‌شد و کتک می‌خورد-

انتشارات فصل پنجم-۱۳۹۲

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در دیدار با یک شاعر ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید