نوروزیه

فارنهايت

 از انتهای تقويم برای حرف قافيه می‌بارد

 و تمام تابلوهای راهنمايی لغزنده می‌شود

 بر كفشی سوارم ليز و لغز

تا لگن خاصره‌ام را به ارتوپد برسانم

جيوه‌ها ته نشين شده‌اند

مليحه برای سفره عيد

گندم خيسانده است

يا صاحب « آبروان »

دما سنج‌ها كی رشد می‌كنند؟

مشورت

تعطيلات نوروز به كجا برويم؟

پدر از بی‌پولی گفت و قسط‌های عقب مانده

مادر از سختی‌های راه و از بيخوابی و ملافه و حمام

ساعت شد ۱۲ نصف شب

گفتم برويم سر اصل مطلب

يكی گفت برويم شيراز

ديگری گفت نخير، مشهد!  

ساعت شد ۵ صبح

مادر گفت بالاخره كجا برويم؟

پدر گفت: برويم بخوابيم!

  • بهاريه

برف بطور زنده پخش می‌شود

تمام شبكه‌ها برفكی‌ست

من دلگرم بنفشه‌ای هستم

كه كنار اجاق دستشوئی حياط

با شعله بنفش می‌سوزد!

  • مبارك

نزديك عيد بود و خانه تكانی

پدر بزرگ عصبانی و محكم

از قاب پوسيده می‌نگريست

پچ پچی در گرفت

مادر گفت: اين عكس را عوض كنيد

پدر گفت: نه قاب عكس را عوض كنيد

مادر بزرگ دندان‌هايش را جا به جا كرد و گفت:

اشلاً كطوره پدر بژرگ را عوض كنيد!

  • مقلب‌القلوب

خانه تكانی

چهارشنبه سوری

نوروز و سفره هفت سين

دعای تحويل سال نو

عيد و آمدن بهار و سيزده بدر

خوب است

مهمان اگر بگذارد!

  • هورا

سال، نو می‌شود

شاعران اسم عوض می‌كنند

عليه شعر خود می‌شورند

به كوچه می‌روند

بابا نوروز می‌شوند

نفی بلد می‌كنند

مسواك می‌زنند

و از مردم می‌گويند

مبارك است انشاءالله!

  • آناتومی

شب عيد مرغ داشتيم

ران به عرفان رسيد

سينه به ايثار

دل و جگر به مليحه

گردن و دنده و بال و ستون فقرات

به من

آنجا بود كه فهميدم

چرا پدرها،

اخلاق سگ دارند!

  • خانه تكانی

عيد كه می‌آيد

 مورچه‌ها می‌آيند و شيرينی‌ها را می‌برند

بهار، از زير طبقه همكف سرك می‌كشد

و درست كنار پنجره دستشوئی گل می‌دهد

مليحه خانه می‌تكاند

و اشيای  قديمی يك به يك

پشت وانت پرت می‌شوند

عيد كه می‌آيد

اين خاطرات من است كه حراج می‌شود!

آبونمان

مثل قوم و خويش دم عيد

تمام فيش‌ها آمده‌اند

جز فيش مهربان حقوق بشر!

فيش آب، مصرفی نيما خان بابت خوابگه مورچگان

فيش برق،‌ بابت لامپ اضافی كافه نادری

فيش گاز، بابت مصرف بهينه صادق هدايت

تلفن، وای نگو، نگو كه سپانلو ناراحت مي شود!

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در شعر فرانو ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید